عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 4 بهمن 1393
بازدید : 72
نویسنده : TAROKH

ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺍﻳﺮﺍﻧﻪ ﻛﻪ:


ﺩﺍﺭﻱ ﺯﻳﺮِ ﺑﺎﺭِ ﻣﺸﻜﻼﺗﺖ ﻟﻪ ﻣﻴﺸﻲ ﻣﻴﮕﻦ ﺑﺮﻭ ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﻜﺮ ﻛﻦ ﺳﺎﻟﻤﻲ
ﻣﺮﻳﺾ ﻣﻴﺸﻲ ﻣﻴﮕﻦ ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﻜﺮ ﻛﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ
ﻣﻲ ﻣﻴﺮﻱ ﻣﻴﮕﻦ ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﻜﺮ ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ !!



:: برچسب‌ها: اس ام اس , سرکاری , طنز ,
تاریخ : چهار شنبه 17 دی 1393
بازدید : 265
نویسنده : TAROKH

دختره ، به حیف نون میگه : میخوام شریک زندگیم رو انتخاب کنم 

حیف نون میگه : نه بابا زندگی شریکی به درد نمیخوره ، پارسال با یکی شریک شدم 

صد تا گوسفند خریدم ، از شراکت یه دونه پشگل هم گیرم نیومد ، نا مرد همه رو دزدید.  



:: برچسب‌ها: اس ام اس , حیف نون , ,
تاریخ : پنج شنبه 20 آذر 1393
بازدید : 265
نویسنده : TAROKH

اومدم خونه ، مادرم نمازش تموم شده بود،

داشت دعا مي كرد …

تا منو ديد گفت: اينو مي گما خدا …

نمي دونم داشت پشت سر من به خدا چي مي گفت …!



:: برچسب‌ها: اس ام اس , جوک , داستان طنز کوتاه , ,
تاریخ : پنج شنبه 20 آذر 1393
بازدید : 58
نویسنده : TAROKH

 ديشب داشتم كتاب ميخوندم برق رفت …

يه نيم ساعتی زير نور چراغ قوه گوشيم كتاب رو خوندم تا برق باز بياد …

اين نيم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش ميزنم …

ميگم ما زير نور چراغ قوه به بدبختی كتاب ميخونديم …

اونوخ شما اينجوري !!!



:: برچسب‌ها: اس ام اس , برق , ,
تاریخ : چهار شنبه 19 آذر 1393
بازدید : 270
نویسنده : TAROKH

يارو ميره سمعک بخره فروشنده ميگه: همه جورشو داريم از هزار تومني تا يک ميليون تومني.

 طرف ميپرسه: هزارتومني اش چطوري کارمي کنه؟ فروشنده ميگه: اين اصلا کار نميکنه فقط مردم با ديدنش بلندتر حرف میزنند. 



:: برچسب‌ها: اس ام اس , جوک , داستان طنز کوتاه , ,
تاریخ : چهار شنبه 19 آذر 1393
بازدید : 177
نویسنده : TAROKH

 

تست بیمار روانی!

 

 

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم

 

 شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

 

روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى،

 

 یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

 

من گفتم: آهان ! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.

 

روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد.

 

شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد یا کنا در ؟

 



:: برچسب‌ها: اس ام اس , جوک , داستان طنز کوتاه , بیمار روانی , ,
تاریخ : چهار شنبه 19 آذر 1393
بازدید : 59
نویسنده : TAROKH

روزی یک مرد در زندگی خود به پوچی رسید

لذا تصمیم به خودکشی گرفت

بالای صخره ای نوک تیز ایستاد و دور گردن خود طناب بزرگی بست

سمت دیگر طناب را به تخته سنگی بزرگ گره زد

مقداری سم نوشید و لباس خود را به آتش کشید

بلافاصله به سمت پایین پرید

و در همان لحظه تیر به سوی خود شلیک کرد

گلوله به خطا رفت و طناب بالای سرش را برید

او که از خطر حلق آویز شدن جان سالم به در برده بود به داخل آب سقوط کرد

آب شعله های آتش را خاموش کردو استفراغ سم را از بدنش خارج ساخت

توسط یک ماهیگیری از آب خارج و به بیمارستان منتقل شد

در بیمارستان بود که بخاطر نبود امکانات و دارو جان به جان آفرین تسلیم کرد.



:: برچسب‌ها: اس ام اس , جوک , داستان طنز کوتاه , ,
تاریخ : چهار شنبه 19 آذر 1393
بازدید : 69
نویسنده : TAROKH

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

 

ملا درجوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...

 

دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

 

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!

 

به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...

 

ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!

 

دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟

 

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال

 

چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!



:: برچسب‌ها: اس ام اس , ملا , ,
تاریخ : سه شنبه 18 آذر 1393
بازدید : 84
نویسنده : TAROKH

به دختر تو خیابون گفتم خانم ببخشید ساعت چنده؟ یهو برگشت اشک تو چشماش جمع شد و ساعتش رو در آورد و گفت عزیزم قابل تو رو نداره فدات شم!!!! توفقط منوبگیر !!

 


به نظرتون من چیکار کردم؟؟؟

.

.

.

.

.
درست حدس زدی مث الاغ بانهایت سرعت فرارکردم!!!!!!



:: برچسب‌ها: اس ام اس ,
تاریخ : یک شنبه 2 آذر 1393
بازدید : 91
نویسنده : TAROKH

پیامک های عاشقانه سنگین ...

 


مادربزرگ می گفت : دل هر آدمی دری دارد

می گفت : باید باز کنی در دلت را روی لبخند آدم ها

می گفت : هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند

می گفت : کلید دل آدم دست خود آدم نیست

می گفت : انگاری کلیدها را دم خلقت پخش کرده اند

بین آدم ها و هر کسی یکی برداشته برای خودش

می گفت بلند شو برو بگرد

بگرد ببین کلید قلب کیست توی دست هایت ؟

ببین کلید قلبت کجاست ؟

 

 

 

 

 

 

آنقدر مشغول بزرگ شدن هستیم که گاهی

فراموش می کنیم پدر و مادرمان در حال پیر شدن هستند !

 

 

 

 

 

پدر پشت در نقاب خنده هایش را می زند

و غم هایش را در جیبش می ریزد و وارد خانه می شود

پدر ناراحتی هایش را پشت روزنامه پنهان می کند

پدر در تمام آینه ها فریاد می زند : حال من خوب است

پدر دوستت دارم ها را با چشمانش می گوید چون عشق پدر همیشگی است

پدر ، سایبان لحظه های بارانی

چشمان پدر ، شعری است مردانه

پدر سرباز کهنه کار جبهه های روزگار

پدر برای من همیشه پدر خواهد ماند.

 

 

 

 

 

هیچوقت حال اونی که هست

رو به خاطرِ اونی که نیست نگیرید …

 

 

 

 

 


کسانی که از خود می رنجانیم

مثل ساعت هایی می مانند که صبح دلسوزانه زنگ می زنند

و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم بعد می فهمیم که خیلی دیر شده ...

 

 

 

 

 

ﮔﺎﻫﯽ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺧﻨﺪﺍﻥ

ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ !

 

 

 

 

 

فراموش نکنیم که اگر دلی را بردیم شکستیم ، گذشتیم و رفتیم …

روزگار حافظه خوبی دارد ، هرگز فراموش نمی کند !

 

 

 

 

 

کسی چه می فهمد
حیاطِ ما

گل هایش به

سوی انقراض می روید!

تکانی بخور!

دوباره

بوی یاسمن بفروش

در شهر ...

 

 

 

 

 

گاهی گمان نمی کنی ولی می شود ,

گاهی نمیشود که نمیشود.


گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ,

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود .


گاهی گدای گدای گدایی و بخت نیست ,

گاهی تمام شهر گدای تو میشود .



:: برچسب‌ها: عاشقانه , اس ام اس ,
تاریخ : شنبه 1 آذر 1393
بازدید : 85
نویسنده : TAROKH

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند ؛

یک روز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند ناگهان فرهاد خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فورا به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد ، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت :

من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم.

خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر ، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.


هوشنگ که به دقت به صحبت هاى دکتر گوش مىکرد گفت :

او خودش را دار نزد ، من آویزونش کردم تا خشک بشه …!



:: برچسب‌ها: فرهاد و هوشنگ , اس ام اس , جوک , ,
تاریخ : جمعه 30 آبان 1393
بازدید : 92
نویسنده : TAROKH

پ نه پ - 8 (طنز)

داشتم چایی میخوردم که دهنم ســـــوخت! ، بابام میگه : سوختی ؟
میگم : پ نه پ رفتم مرحله بعد !!!

 ~*  ~*  ~


رفتم باغ وحش از نگهبان می پرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست ؟
میگه بازدید کننده ای ؟
میگم پَ نَ پَ از اقوامش هستم اینورا کار داشتم گفتم سری بهش بزنم

 

 

 ~*  ~*  ~

 


رفتم دم مغازه به فروشنده می گم قرص پشه داری؟
می گه واسه کشتنش می خوای؟
پـَـ نه پَــ، برای سردردش می خوام!

 

 

 ~*  ~*  ~

 


دوستم میگه رفته آفریقا آدم خوار ها گرفتنش میگه یعنی میخواین منو بخورین آدم خار ها گفتن پ ن پ.هو هو بومبا بومبا هی هی ها ها بامبا بومبا

 

 

 ~*  ~*  ~

 

 


فامیلمون اومده خونمون میگه از وقتی کولر گذاشتین خونتون اینقدر خنک شده ؟ گفتیم پـَـــ نــه پـَـــ از وقتی توی کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کردیم !

 

~*  ~*  ~

 

 

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟

 

 

 

  ~*  ~*  ~

 

 


سر جلسه به جلوییم می گم سوال ۳ بلدی ؟ میگه آره می خوای ؟
میگم پَ نَ پَ نگرانت بودم می خواستم اگه ننوشتی بت بگم

 

  ~*  ~*  ~

 

 

 

رفتم عابربانک، یارو داره جون میکنه با دستگاه کلنجار میره بعد ده دقیقه برمی گرده میگه شما هم کار داری؟

پ ن پ پیک موتوری ام وایسادم نامه اداری تونو تایپ کنین ببرم.

  ~*  ~*  ~

 

لیلی به مجنون گفت : همه این کارارو می کنی برا من ؟
مجنون : پَ نه پَ من عاشق آنجلینا جولی ام ، تو حریف تمرینی هستی !

  ~*  ~*  ~

 

 


دوستم زنگ زده میگه چکار میکنی ؟ میگم ماشینمو آوردم تعمیرگاه . میگه مگه خرابه ؟
پــــ نَ پـَــــ آوردمش تعمیرگاه عیادت دوستای مریضش!

 

  ~*  ~*  ~

 

 

یه طوطی گرفتم دوستم اومده دیده میگه طوطیه ؟؟گفتم په نه په یا کریمه با فتو شاپ تقیرش دادم!

 

 

 ~*  ~*  ~

 

رفتم چین گارسون دو تا چوب آورده خواهرم میگه یعنی باید با اینا غذا بخورم؟گارسون میگه پ ن پ چینگ چانگ چاچانگ چیونگ چانگ

 

~*  ~*  ~

 

                             بعد از اینکه دو ساعت تو صف عابر بانک واستادم تا پول بگیرم یارو برگشته می گه:
                                 آقا ببخشید سالمه؟ میگم پ ن پ مریضه اینم صف عیادت کننده هاست

 

 

  ~*  ~*  ~

 

 


یارو اومده می بینه همکارم توی اتاق نیست باز می پرسه خانم فلانی نیست؟
پـــ نه پـــ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط کش بزن در بیاد

 

 

  ~*  ~*  ~

 

 


مادر بزرگ مادرم ۱۲۰ سالشه، دیدمش لبــاس ورزشی پوشیده داره نرمــش می کنه بهش می گم : ننجون شما هم ورزش می کنی؟
گفت : چرا که نه….!!
گفتم فیس بوک هم میرید؟
گفــت پـَـَـ نــه پـَـَــــ از فیس بوک بر می گردم، فکـــر کردی دوست دخــــتری که الان تـــو فیس بوک داری کیه….؟
۲ دستی زدم تو سر خودم !



:: برچسب‌ها: پـــ نـــه پـــ , جوک , اس ام اس , ,
تاریخ : جمعه 9 آبان 1393
بازدید : 126
نویسنده : TAROKH

مورد داشتیم استقلالیه آیفون 6 خریده بوده اما روش نمیشده از جیبش در بیاره
..
..
..
..
نکته رو گرفتی؟؟؟
خخخخخ 6 تایی هااااااااا

 

 

 

حالا میفهمم بازی های کودکی بی حکمت نبودند ...

زووووو : تمرین روزهای نفس گیر ...

الاکلنگ : دیدن بالا و پایین دنیا ...

سرسره : به سختی بالا رفتن و راحت پایین آمدن از مشکلات...
گل یا پوچ : دقت در انتخاب ...

دکتر بازی : تو حکمت این والا موندم خخخخ!!!

 

 

مورد داشتیم....
دختره رفته امتحان رانندگی بده
افسر پرسیده آینه کجاست؟
دختره گفته تو کیفمه !!!!
....بدمش!!!!

دلیل مرگ افسر هنوز معلوم نشده جان تو!!!

 

 

 

توی بدن انسان دو تا عضو هستن که اگه اونا رو نداشته باشی هیچ کدوم از کارات پیش نمیره
..
..
..
..
دل و دماغ!!!

 

 

 

ریا نشه!!!
..
..
..
..
تا6 سالگی فکر میکردم اسمم ماشالاست...!!!
از بس ناز بودم هر کی منو می دید میگفت ماشالا...

 

 

 

دختره پیام داد چرا منو اد کردی؟گفتم قیافت شبیه بازیگرای محبوبم بود!
با خوشحالی نوشت کـــــــــــی!......گفتم سمندون !!!
بلاکم کرد!!!!خب سمندون دوس دارم!!!

 

 

ﺍﺯ ﺍﻻﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﻭﺑﻮﺳﯽ ﻋﯿﺪ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﮔﺮﻓﺘﻢ :|

ﮐﻪ 2 ﺑﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ 3 ﺑﺎﺭ؟؟؟

ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺳﺨﺘﯿﻪ

ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﯽ ﻃﺮفو، ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﻮﺱ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺟﺎ ﺧﺎلی ﻣﯿﺪﻩ ﻭﺳﻂ ﺟﻤﻊ ضایع میشی دیگه.

 

 

 

 

صادرات شامپو سیر پرژک به کشورای عربی یه نوع جنگ خیلی نرم محسوب میشه.

 

هر عربی که بره مغازه وبخواد شامپو پرژک بخره موقع تلفظ اسمش خفه می

 

 

 

 
 
 
 
یارو زنگ میزنه رادیو: الو سلام رادیو پیام؟؟؟!!!
خانمه: بله بفرماید
میگه: من یه کیف پیدا کردم توش 50میلیون پوله
خانمه: آفرین بە شما، میخواهید از این طریق پیام بگذارید که صاحبش پیدا بشه؟؟؟
جواب میده: نه میخوام یه آهنگ غمگین واسه صاحبش درخواست کنم!
 
 
 
 
 

دیالوگ جدید پسرا...

اوه اوه اوه!!!

بچه ها آقا ناظم میخواد ابرو هارو ببینه؟؟؟ حالا چه خاکی تو سرمون کنیم؟؟؟

 
 
 
 

دختر چسیت...؟چیز خاصی نیست دو وجب زبون,یه ساپورت  و کلیپس وبقیشم چکمه...

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: اس ام اس , جوک ,

تعداد صفحات : 8
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد


به وبلاگ من خوش آمدید.

نظر شما در مورد وبلاگم چیه؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان SMS و آدرس supersms.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 203
بازدید کل : 1182
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


شارژر همراه پاور بانک

RSS

Powered By
loxblog.Com